از زبان بريده ي مرگ ، نویسنده زهرا فرهمند از صالح شهر
تاريخ : 12 / 6 / 1393برچسب:, | 7 | نويسنده : مجتبی رحیمی نیا

مطلبی زیبا و پر معنی با نام ( از زبان بريده ي مرگ ) و با نویسندگی زهرا فرهمند کارشناس ارشد زبان و ادبیات از صالح شهر

تقدیم به مردم غم دیده و مظلوم غزه....

 

از زبان بريده ي مرگ

        سوار بر اسب يال افشان زمانم .خواهم آمد؛ از هر دري و از هر راهي و در حريم تاريخ بشري هجوم خواهم آورد. آن روز كه خدا ماموراني از فرشتگان مقرب خود را به سوي زمين فرستاد، در نامه تقدير من چنين ثبت گرديد كه برو و امانت داده شده بر جسمهاي استخواني رانده شدگان از بهشت را در مقابل يك آرامش ابدي از آنها بگير. من مسافر غريب اين سرزمينم كه هيچ ميزباني مرا به خانه خود راه نمي دهد؛ اما من مهمان ناخوانده ام خواهم آمد به سراغ شما نيز خواهم آمد چه بخواهيد چه نخواهيد. روزي به سراغ شما خواهم آمد از راهي كه پاياني نمي توان برايش تصور كرد وبه شما خواهم گفت راهي كه برگزيده ايد سرابي بيش نيست. به سراغتان خواهم آمد و شما را از تخت هاي بي اساس پادشاهي به زير خواهم آورد و در گوش شما ناقوس رفتن را به صدا در خواهم آورد و چشمانتان را بر حقايق زندگي خواهم گشود تا شايد برگي از اوراق تاريخ مايه عبرت شما باشد. شما به خيال خودتان روشنايي را در چاههاي پر از ظلمت و فساد و تباهي مي جستيد و افتخارتان را در خفه كردن صداي مظلوماني مي ديديد كه فريادشان مظلوميت در تاريخ را معنا مي كرد.شما دست پرورده كدام شيطانيد و در مكتب كدام ديو سياه قصه ها درس خوانده ايد. از كجا آمده ايدٌٍُِّْ؟ و به كجا خواهيد رفت؟ آيا از خود پرسيده ايد .؟آيا شما زندگي را ابديت محض مي دانيد؟ و آيا خون مظلومان و ستمديدگان تاريخ درخت بقا و پايداري شما را آبياري خواهد كرد.؟

      روزي كه از در خانه ها و از كنارتان گذشتم چشمانتان را بر من بستيد تا شايد به خيال خودتان مرا نبينيد. اما من در نهانگاه ذهنم شما را نقش بستم؛ تا روزي شما را به ياد آورم. روزي كه شما با دستان  پليدتان سلاح مرگ مظلومان تاريخ را مي ساختيد، روزي كه نفسهاي انساني را در سينه حبس مي كرديد و انسانيت خود را در صفات حيواني و شيطاني گم كرديد همان روز دستاني تابوت مرگ شما را مي ساخت . من گريه كودكان آواره در كوچه ها را ، فرياد دادخواهي مادران زجر كشيده در دادگاه حق و حقيقت و ويرانه هاي بر جاي مانده از شهري كه روزگاري روح زندگي در رگهاي آن جاري بود همه را به تصوير كشيده ام؛ آيا شما اين تصاوير را در هيچ نمايشگاهي نديده ايد؟ آياپنجره احساستان تا ابد بسته خواهد ماند؟

      آيندگان تاريخ بر جاي مانده از حكومت شما را چگونه تفسير خواهند كرد. واژه هاي به كار رفته در فرهنگ لغت شما ركيك ترين واژه هاي تاريخ خواهند ماند و همين واژه ها بي معناترين و كريه ترين جمله ها را در وصف شما خواهد سرود براي شعرتان هيچ وزن و قافيه اي نمي توان در نظر گرفت. به سراغتان خواهم آمد و به يادتان خواهم آورد آنچه در اذهان پليدتان نهان داشته ايد. داستان زندگي شما همان قصه اي خواهد شد كه شنيدنش كابوس شبهاي تاريك كودكان را بدنبال خواهد داشت. به سراغتان خواهم آمد و سرتان را به سنگ خواهم زد سري كه در

برابر هيچ قانون و دادگاهي فرو نيامد. آن روز كه مادران داغ ديده بر جسدهاي غرقه به خون فرزندان به ناحق كشته خود لالايي خواب ابديت را زمزمه مي كردند آن روز شما را از خواب غفلت بيدار خواهم كرد، خوابي كه وجدان و انسانيت شما را به يغما برد. من بارها نمايش استعمارگري شما را در صحنه هاي هنرمنديتان ديده ام. صحنه هاي نمايشي كه بازيگراني دست نشانده چون عروسك هاي خيمه شب بازي نقش انسانهاي به ظاهر طرفدار حقوق بشر را بازي مي كنند و خنده بي شرمي تماشاگراني كه مزدورانه مهر تاييد بر پيشاني آنها مي زنند. شما عروسك گردان وقيح ترين نمايش دنياييد.

      آن روزدر كوچه هاي غم گرفته شهري كه روزگاري آهنگ زندگي گوش هر رهگذري را نوازش مي كرد ؛پايكوبي شيطان وجودتان را به نظاره نشستم. همان روز در ميان سكوت رعب آور سرزمين هاي غارت شده ،تاريخ مرگ شما را رقم مي زدم. روزي كه خواب شيرين بامداد رحيل، شما را از شنيدن آواي جرس كاروان باز داشت شما غرق در روياهاي به ظاهر شيريني بوديد كه چيزي جز زهر ناكامي را به كامتان نخواهد ريخت. همان روز عالم را در سكوتي ناباورانه فروخواهم برد تا صداي ناقوس مرا بشنويد و به خود بياييد كه تفسير خواب شما همان چيزي خواهد بود كه بناي زندگيتان را بر باد خواهد داد.     

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه: